بررسی فیلم OLDBOY
نوشته شده توسط : fns4565

این برنامه به مدت ۱۵ سال ادامه دارد. به او هرگز گفته نشده که چه کسی او را زندانی کرده‌است، یا به چه دلیل! تلویزیون تماشا می‌کند تا اینکه تلوزیون به بخشی از دنیای او تبدیل میشود. دفترها را یکی پس از دیگری با نوشته‌هایش پر می‌کند. آنقدر به دیوار می کوبد تا مشت‌هایش خونین شود و اینکار را ادامه میدهد تا اینکه اینکار بر روی او اثری نگذارد. از روی بی‌خبری و نا‌امیدی فریاد می‌کشد. بعد‌ها او در تلویزیون متوجه می‌شود که خون و اثر انگشتش در صحنه قتل همسرش پیدا شده‌است و دخترش به کشور سوئد پناهنده شده‌است. پس اگر فرار کند، یک مرد تحت تعقیب خواهد بود.

زندگی برای او به مدت پانزده سال خلاصه در یک اتاق می‌شود و تنهایی از درون او را می‌بلعد و هیچ اثری از آن شخصی که بود از او باقی نمی‌گذارد. تنها راه ارتباط او با بیرون از این قفس همان تلوزیون است که می‌تواند با تصاویر متحرک درون او خود را ارضا کند تا حس زندگی و انسانیت درونش از بین نرود… و…

     در ادامه داستان اتفاقات ویران کننده‌ی بیشتری می‌افتد که هیچگاه از ذهن بیننده بیرون نخواهد رفت

درگیر کننده…

این بخشهای اولیه فیلم OLDBOY به کارگردانی کارگردان کره ای Park Chanwook می‌باشد.داستان اولیه فیلم شما را مجذوب آن خواهد کرد و شما را کنجکاو به ادامه داستان فیلم می‌کند ، در ادامه داستان اتفاقات ویران کننده‌ی بیشتری را برایتان رو می‌کند که هیچگاه از ذهن بیننده بیرون نخواهند رفت. اما این فیلم را بدون هیچ گونه حس همدردی برای شخصیت اصلی و فقط به عنوان یک بیننده که از خارج از این مخمصه‌ی عظیم این ماجرا را تماشا می‌کند نگاه کنید. وقتی که شخصیت اصلی بعدها، با مردی که او را زندانی کرده‌است صحبت می‌کند، مرد می‌گوید: ” من یک پژوهشگر هستم، و چیزی که مطالعه می‌کنم تویی!”

در رابطه با مسائل جنسی و خشونت، این فیلم از آن دست فیلم‌هایی است که دیگر نمی‌توان به راحتی در آمریکا ساخته شود؛ استانداردهای مذهبی که بر پخش فیلم و برنامه‌ها تحمیل و حتی بر روی محتوای اثرها تاثیر میگذارد، استودیوها را وادار به تولید فیلم‌هایی می‌کنند که به راحتی اکران شوند. اما در حقیقت محتوا یک فیلم خوب یا بد را بوجود نمی‌آورد . و این چیزی است که در مورد OLDBOY میتوان به صراحت عنوان کرد. فیلم تنها به خاطر چیزی که به تصویر می‌کشد قدرتمند نیست بلکه بخاطر به تصویر کشیدن عمق برهنگی ذات انسان است که شما را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

     بازی Choi Min-Sik از همان سکانس های اول فیلم در اداره پلیس شما را متحیر خواهد کرد.

یک مرد مست…

این مرد که نامش اوه دائی سو (با بازی Choi Min-Sik )است، وقتی ما با او روبرو می‌شویم، یک مست است که روز تولد دختر کوچکش را از دست داده‌است و اکنون تنها در ایستگاه پلیس نشسته‌است و به طرز مسخره‌ای بال‌های فرشته‌ای را پوشیده‌ است که به عنوان هدیه برای دخترش خریده‌است. او آدم بدی نیست، اما الکل او را بی‌فایده کرده‌است.بازی Choi Min-Sik از همان سکانس های اول فیلم در اداره پلیس شما را متحیر خواهد کرد. چیزی که در عمق ژرفای ظاهر و بازی او میبینیم یک بازی زنده و واقعی به تمام معنا است هیچ بخشی از بازی او نیست که این حس را به شما بدهد که یک بازیگر جلوی دوربین در حال نقش بازی کردن است.

زمانی که او ناگهان خود را بعد از 15 سال آزاد می‌بیند، او یک فرد متفاوت است که تمرکزش را بر روی انتقام گذاشته‌است. او در یک رستوران سرگردان است و با یک زن جوان ملاقات می‌کند که از تلویزیون می‌داند، “سر آشپز سال” کره شده است (با بازی Gang Hye-Jung). دختر احساس می‌کند که او رنج کشیده است، حس همدردی عظیمی را احساس می‌کند پس او را باخود به خانه می‌برد، داستانش را می‌شنود، به او اهمیت می‌دهد و کم کم به او علاقه مند می‌شود.

در همین حال، “اوه دائی سو” به جستجو برای یافتن راز اسارت خود می‌پردازد. به او هر روز یک غذای مخصوص از رستورانی خاص میدادند آنقدر این غذای تکراری را خورده بود که دیگر مزه‌ها در حافظه او از بین رفته بودند پس این کلید آغازین پیدا کردن راز اسارت او شد. او به رستوران های شهر سر زد و از همان غذا در تمام رستوران ها خورد تا رستوران مقصد را پیدا کند…

سرآغاز یک تراژدی…

در واقع شروع فیلم، سرآغاز تبدیل شدن یک راز به یک تراژدی در مفهوم کلاسیک است. من اَسرار متعددی را که پیش روی شما قرار دارند فاش نخواهم کرد، مگر اینکه بگویم که با یک موضوع تکراری و کسل کننده روبه رو نیستید بلکه در عوض با یکی دیگر از پیچش‌های ذهنی و جسمی و عدالت شاعرانه در بطن یک فیلم سینمایی رو به رو هستید. در یکی از صحنه ها “اوه دائی سو” با زندانبانان قدیمی‌اش رو به رو میشود و یکی از خارق العاده ترین سکانس های فیلم را به نمایش میگذارد، خشونت و عصبانیت او به قدری شدید است که به سختی حتی با خوردن چاقو به پشتش از آن کاسته می‌شود. این مردی است که نیاز به انتقام دارد، کسی که در نهایت کشف می‌کند او توسط مردی دیگر زندانی شده‌است که بسیار خطرناک و بی‌نهایت شیطانی است.

من متخصص سینمای کره نیستم ولی از این فیلم میتوان به عنوان یکی از بهترین فیلم‌های کره‌ای و حتی یکی از خلاقانه ترین فیلم های تاریخ سینما یاد کرد. فیلم برنده ی جایزه کن در سال 2004 نیز شده است و جوایز بسیار دیگری نیز در پرونده ی خود دارد. فیلم OLDBOY یک صحنه ی کشیدن دندان را در خود دارد که بعد از دیدن این صحنه؛ صحنه ی دندانپزشک نازی در فیلم Marathon Man برایتان شبیه یک صحنه طنز خواهد شد و یک اکتاپوس قطعا در طول فیلم آسیب می بیند!

   برای او ارتباط نزدیک برقرار کردن با کسی مثل ضربه‌ای به همه حواس او است.

این صحنه‌ها برای شوکه کردن شما به کار نمی روند، بلکه بخشی از کلیت فیلم محسوب می شوند . “اوه دائی سو” به مدت ۱۵ سال بدون دیدن یک فردِ زنده‌ی دیگر زندانی شده‌است. برای او ارتباط نزدیک برقرار کردن با کسی مثل ضربه‌ای به همه حواس او است. هنگامی که او در یک رستوران می‌گوید: “من می‌خواهم چیزی را بخورم که زنده است،” ما می‌فهمیم اولا که غذای دریایی زنده به عنوان یک غذای مرسوم در آسیای شرقی مصرف می‌شود، و دوما او می‌خواهد “زندگی” را بخورد نه غذا، زیرا ۱۵ سال است که در “مرگ” دفن شده‌است.

چرا یک دختر جوان در یک رستوران باید یک پیرمرد را به خانه خود راه بدهد و از او پذیرایی کند؟ شاید به این دلیل که کاملا او را عاجز و ناتوان می‌بیند. شاید به خاطر اینکه داستان او را باور کرده است. شاید هم به خاطر این است که در عرض 15 سال “اوه دائی سو”به یک شخصیت دیگر تبدیل شده است. شخصیتی که حس می کند قوی و خوب شده‌است و از آن شخصیت ضعیف و بی فایده‌اش فاصله گرفته است پس این می‌تواند روی دیگران هم تاثیر‌گذار باشد. از نقطه نظر او ، عشق با رستگاری ، پذیرش و بخشش پیوند خورده است.




:: بازدید از این مطلب : 73
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 11 مهر 1402 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: